اولین فرنی ناز گل مامان
سلام دختر نازم... بازم با عجله اومدم این پست رو بذارم و برم چون دیگه داره دیر میشه. الان خوابیدی و منم با هزار تا کار اینجا دارم برای تو مینویسم. سه شنبه هفته گذشته در تاریخ 20 اسفند ماه بود. باید میرفتم دانشکده و بخاطر همین صبح رفتیم خونه مامانی که تو رو اونجا بذارم و برم. از اونجایی که شیرم دیگه کفاف گرسنگی تو رو نمیده و دیگه شیر خشک هم نمیخوری تصمیم گرفتم ده روز زودتر غذای کمکی رو شروع کنم . برای همین قاشق و بشقابتو بردم خونه مامانی و این شد اولین فرنی خانوم گل من... لذتبخش تر اینکه اولین غذاتو با دستهای مهربون مامانی نوش جون کنی گل من. اونروز روزی بود که شبش تب کمی داشتی و انگار سرماخورده بودی و کل شب رو نخوابید...
نویسنده :
مامان مینا
13:16